مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
این طفـل زبان بـسـتۀ من خواب ندارد از تـشـنـگـیاش در بـغـلـم تـاب نـدارد گـفـتم که از آن مشک عـمو قـطرۀ آبی گـفـتـنـد که شـرمـنـده عـمـو آب نـدارد یک مشک تهی، تشنگی و گریه طفلی دیگـر چه کـنـم قـافـلـه مـیـراب نـدارد بُرد آن شه دین زیر عبا کودک خود را دیـدنـد که تـنـهـا شـده اصـحـاب نـدارد گفتند عجب! چیست که بر دست حسین است رخـشـنـدگـیاش را رخ مـهـتـاب ندارد در دفـتـر خود یک مه دیگر بنـویـسـید اینـگـونه مـهـی جـز خود اربـاب ندارد از بـین همه حـرمله گویا پیِ کاریست ایـنجـا چه بـگـویـم که دلـم تـاب نـدارد یک تیر سه پر، حنجر نازک، چه سکوتی گـفـتـنـد کـه شــایـد دلِ پــرتــاب نـدارد آن سـنـگ دل امــا بـه دل زادۀ زهــرا زخمی زده که زخمه و مضراب ندارد با کوچکیِ دست، همین غـنـچـۀ پـرپـر وا کرده هـزاران گـره، اعـجـاب ندارد سالک هم از او حاجت خود را طلـبیده زیرا که به دل جـز غـم احـبـاب ندارد |